مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده شده ام بی رمق و غم زده و تا خورده اخم کن،زخم بزن ،تلخ بگو، سر بشکن قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند بس که آب و نمک از سفره ی دریا خورده عشق داغ است و دوای تن سرد من و تو دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟ برسانید به یوسف که سرافراز شدی هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده برسانید از او صرف نظر خواهم کرد نرساند اگر از آن لب حلوا خورده !
اشتراک گذاری در تلگرام
بزرگترین درس زندگی این است که گاهی احمق ها هم درست می گویند ! هميشه يادمان باشد نگفته ها را ميتوان گفت ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ شکست با کوزه است دلها خیلی زود از حرفها می شکنند مراقب گفتارمان باشیم.
اشتراک گذاری در تلگرام
حال ما خوب است . خوب ؛ شبیهِ تمامِ بغض هایی که هنگام واکسن زدن به بازوی نحیفِ بچگی هایمان قورت دادیم و سری که چرخاندیم و مُشتی که محکم گرفتیم و چشمی که بستیم که مثلا یعنی ؛ نمی ترسیم ! شبیهِ زخمِ عمیقِ زانویمان که زیر شلوار خاکی مان پنهان کردیم و لنگ لنگان و با تمامِ درد ، لبخند گشادی زدیم و دنبالِ گوشه ی خلوتی برای جیغ کشیدن ، گشتیم . ما خوبیم ، همین که بد نیستیم ؛ خوبیم . همین که می خندیم ، راه می رویم و ادامه می دهیم ؛ یعنی خوبیم ، خیلی خوب !
اشتراک گذاری در تلگرام
برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی و آرزوهایی پرشور که از میانشان چندتایی برآورده شود. برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی آنچه را که باید دوست بداری و فراموش کنی آنچه را که باید فراموش کنی. برایت شوق آرزو میکنم. آرامش آرزو میکنم. برایت آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شوی و با آرامش خانواده به خواب روی. برایت آرزو میکنم دوام بیاوری در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار. بخصوص برایت آرزو میکنم که "خودت باشی"
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت