دوست دارم بنشينم و ساعت ها به فنجان چاي داغ خيره بشوم و ببينم كه چطور بخارها را از خود دور ميكند اما از پس هر بخار بخاری ديگر
زماني از شرّ بخارها خلاص ميشود كه ديگر چاي در ليوان نيست، درست مثل زندگي ما آدمها که سعي ميكنيم بخار درد و مشكلات را از خودمان دور كنيم و از شرش خلاص شويم اما زماني راحت ميشويم كه ديگر مُرده ایم.
):
):
):
):
):
هیچ کارِمان شبیه زندگی و هیچ چیزِمان شبیه زنده ها نیست
نفس نمیکشیم
رویا نداریم
شوق نداریم
قلب نداریم
و از دفنِ ما سالهاست که میگذرد
فقط کاش کسی میدانست چرا نمیمیریم؟!
):
):
):
):
):
حواسمان نیست که
ما میگوییم و رها میکنیم و رد میشویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه های ما
بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی که می شکنیم ارزان نیست
یک روزی یک جایی باید جواب بدهیــم.
بعضی وقتا یه جوری خودکشی میکنی که فقط جسمت سالم میمونه....
های ,كه ,بخارها ,ديگر ,مابین ,چاي ,های مابین ,را از ,كه ديگر ,نمیمیریم؟ حواسمان ,حواسمان نیست
درباره این سایت